نجوا با الفبا

الفبا ، ؛ آغاز آموختن است و شاید آغاز نامی کوچک

نجوا با الفبا

الفبا ، ؛ آغاز آموختن است و شاید آغاز نامی کوچک

ز باغ دلم یک بغل پر غزل

برای گل روی تو چیده ام

قیصر امین پور

آخرین مطالب

طوفان تو آن کشتی ویران شده را برد
افسون تو آن قلب پشیمان شده را برد


بازار جهان را تو به هم ریخته بودی
نرخی که شکست آنچه به سامان شده را برد


من محو تماشای تو بی خود شده بودم
خورشید تو آن برکه زندان شده را برد

  • ابوذر فتحی نیا

 

دوباره پرشده از عطر گیسویت شبستانم

دوباره عطر گیسویت،چقدر امشب پریشانم

کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن

به قدری که نفس تازه کنم خیلی نمی مانم

کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید

درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم

رها بی شیله پیله روستایی سادهءساده

دوبیتی های "باباطاهرم" عریان عریانم

  • ابوذر فتحی نیا

میلاد امام رضا علیه السلام مبارک

شعر علیرضا قنبری

هر چند که درشهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود... خریدار زیاد است

من دربه درِپنجره فولادم و دیریست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است

آنقدرکریمی که بدهکار تو کم نیست
آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است!

 پاییز رسیدم به حرم با همه گفتم:
اینجا چقدر چادر گلدار زیاد است!

 با بار گناه آمده ام مثل همیشه
با بار گناه آمدم  این بار زیاد است!

خورشیدی و ماهی و طلوعی و غروبی
پس در حرمت روزه ی شکدار زیاد است!

  • ابوذر فتحی نیا

رود مرداب  نشد جاری شد 

رفتنم از سر ناچاری شد 

عادت چشم تو را می دانم

باز باران تو رگباری شد 

  • ابوذر فتحی نیا

مصطفی محدثی خراسانی نوشت: من مطمئنم اگر قرار باشد اخوانیه‌ها، تقدیمیه‌ها و یادداشت‌هایی از این دست که بین شاعران خراسان و مقام معظم رهبری در بیش از پنجاه سال اخیر رد و بدل شده است، منتشر شود، نمایشگاهی چشمگیر را شکل خواهد داد.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، انتشار شعر و سندی جدید از مرحوم مهدی اخوان ثالث شاعر به نام معاصر در دفتر رهبر انقلاب اتفاق مهم و در خور تامل بود و مصطفی محدثی خراسانی از شاعران کشورمان که اتفاقا از دیار خراسان است، در این باره یادداشتی نوشته است که در ادامه می‌آید:

  • ابوذر فتحی نیا

بسیار رنجبار است خواندن مطالب کسانی که پیهم هنجارگریزی‌های خود در حوزه‌ی رسم‌الخط را به رخ خواننده می‌کشند. گویا برای این می‌نویسند که نشان دهند که آنان «استخوان‌هایش» را «استخوان‌های‌اش» می‌نویسند یا «زندگیِ من» را «زنده‌گی‌ی من» و «آبگینه» را «آب‌گینه» می‌نویسند.

  • ابوذر فتحی نیا

گفتی که من آرام باید باشم ای عشق

حتی اگر ناکام باید باشم ای عشق
 

  • ابوذر فتحی نیا

این آب و هوائی که به دنبال تو آمد

اشکی است که با آه درآمیخته ، آری

 

  • ابوذر فتحی نیا

سردرگم عشقم من و سرگرم چه کاری

انگار که در حال تماشای شکاری

 

من قایق طوفان زده در موج نگاهت

مشغول نگاهی تو به این موج سواری

 

پرواز من از شانه تو کار محالی است

تا اهلی این لانه امن است قناری

 

کوهیست هواخواهی من پیش نگاهت

صد حیف که گم شد اثرم پشت غباری

 

از ذوق تماشای تو در پوست نگنجم

مانند زمانی که رسیده است اناری

 

من بی تو عطشناکی لب های کویرم

سیراب تر از شالی سرسبز بهاری

 

این آب و هوائی که به دنبال تو آمد 

اشکی است که با آه درآمیخته ؛ آری

  • ابوذر فتحی نیا

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو!

درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو

 

صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شود اما

به خدا گریه‌های من گاهی دست من نیست مهربان بانو

 

گم شده خاطرات کودکی‌ام گریه گریه در ازدحام حرم

باز هم آمدم که گم بشوم من همان کودکم همان،بانو

 

باز هم مثل کودکی هر سو می‌دوم در رواق تو در تو

دفترم دشت و واژه‌ها آهو...گفتم آهو و ناگهان بانو...

 

شاعری در قطار قم - مشهد چای می خورد و زیر لب می گفت:

شک ندارم که زندگی یعنی، طعم سوهان و زعفران بانو

  • ابوذر فتحی نیا