من غریبی آشنایم
يكشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۴۶ ب.ظ
راه می افتم بیایم از نجف تا کربلا
شوق ، از سر تا به پایم از نجف تا کربلا
اربعین می آیم آقا تا بگویم بارها :
( با وفایم با وفایم ) از نجف تا کربلا
کربلایی می شوم با اذن مولایم علی
همنوا با مرتضایم از نجف تا کربلا
از محرم تا صفر مشکی به تن دارم هنوز
من خودم صاحب عزایم از نجف تا کربلا
هر ستون را می شمارم با تپش های دلم
گریه ، کار چشمهایم از نجف تا کربلا
سیل مشتاقان چه سعی با صفائی می کنند
کربلایم یا منایم ؟ از نجف تا کربلا
رنگ ها یا لهجه ها یا قوم ها اینجا یکی
در بهشتم من ؟ کجایم ؟ از نجف تا کربلا
غصه ها با دیدنت از سینه بیرون می روند
اینچنین من می سرایم از نجف تا کربلا
در وطن هستم خدا را شکر اینجا آمدم
من غریبی آشنایم از نجف تا کربلا
ای خدا ما را رسان تا کربلا تا نینوا
این فقط تنها دعایم از نجف تا کربلا
- ۹۴/۰۸/۲۴